حضور در انتخابات، وظيفه شرعي است يا حق شهروندي؟

آيت الله حاج شيخ محمدجواد فاضل لنكراني گفت:از نظر فقهی هيچ شخصي یا گروهي حق تحميل انتخاب افراد بر مردم را ندارد. به گزارش پایگاه خبری رهپویان قم ،حضور در انتخابات، آيت الله  شيخ محمدجواد فاضل لنكراني در درس خارج فقه حوزه علمیه قم  ـ ۲۹ بهمن ماه ۱۳۹۸ اظهار داشت :از نظر فقهی هيچ […]

آيت الله حاج شيخ محمدجواد فاضل لنكراني گفت:از نظر فقهی هيچ شخصي یا گروهي حق تحميل انتخاب افراد بر مردم را ندارد.

به گزارش پایگاه خبری رهپویان قم ،حضور در انتخابات، آيت الله  شيخ محمدجواد فاضل لنكراني در درس خارج فقه حوزه علمیه قم  ـ ۲۹ بهمن ماه ۱۳۹۸ اظهار داشت :از نظر فقهی هيچ شخصي یا گروهي حق تحميل انتخاب افراد بر مردم را ندارد.

متن کامل سخنان حضرت آيت الله حاج شيخ محمدجواد فاضل لنكراني دامت برکاته ـ در درس خارج فقه حوزه علمیه قم  ـ ۲۹ بهمن ماه ۱۳۹۸

بسم الله الرحمن الرحيم الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمّد وآله الطاهرين

ولعنة الله علي اعدائهم اجمعين من الآن إلي قيام يوم الدين.

راه اندازی فقه انتخابات در حوزه های علمیه / از نظر فقهی هيچ شخصي یا گروهي حق تحميل انتخاب افراد بر مردم را ندارد.

لازم ديدم امروز به مناسبت انتخابات مجلس شوراي اسلامي كه در پيش رو داريم و بسيار هم با اهميت است نكات فقهي اين موضوع را مورد توجه قرار بدهم.

مسئله انتخابات از جمله موضوعاتي است كه بعد از انقلاب اسلامي مورد توجه حوزه‌هاي علميه و مردم متدين و انقلابي قرار گرفته و لازم است از ابعاد مختلف فقهي مورد توجه قرار بگيرد. هر چند داراي بعدهاي اجتماعي، سياسي، اقتصادي، فرهنگي و … هست؛ ولي از نظر فقهي، اساساً بايد فقه انتخابات در حوزه‌هاي علميه مورد توجه قرار بگيرد.

جایگاه انتخابات در فقه / شركت در انتخابات يك وظيفه شرعي و ملي و قانوني است.

در فقه انتخابات، مسائل مهمی مطرح است. آيا اصل انتخابات يك امر مشروع است؟ آیا انسان می‌تواند افرادي را به عنوان وکیل خود انتخاب كند تا قوانيني را براي عموم مردم تدوین و تشريع بكنند. يعني تشريع قانوني کنند.

انتخابات چه جايگاهي در فقه دارد؟ وكالت در امور شخصي برای تصرف در اموال و انجام امور شخصي امری روشن و مقبول است، اما وكالت در قانون‌گذاري آن هم براي عموم مردم به چه نحو است؟ چگونه قابليت تصوير دارد و چه مقدار نافذ است؟

حالا در کشور ما بحمدالله مجلس فقهای شوراي نگهبان را دارد. که این شورا مسئولیت انطباق قوانين مصوب مجلس را با احکام شرعی و قانون اساسی دارد؟ ولی سؤال مربوط به مرحله قبل از این است که اساساً نمایندگان مجلس چگونه صلاحيت قانون‌گذاري را پيدا مي‌كنند و چه قوانيني را مي‌توانند تدوین كنند؟

آيا مجلس می‌تواند در مقابل قوانيني كه در فقه مورد بحث فقها واقع شده است قانون ديگري قرار بدهد؟ و اگر يك قانوني قرار دادند جمع بين آن قانون و فقه چه مي‌شود؟

مطلب دیگر اینکه اين وكالت چگونه از بين مي‌رود؟ ما وكيل معين مي‌كنيم اما ديگران مي‌آيند صلاحيت و اعتبارش را رد کرده و او را برکنار می‌کنند. در حالي كه وكيل را بايد خود موكل بركنار بكند. اگر يك نماينده‌اي صلاحيت اخلاقي يا سياسي‌اش را از دست داد، آيا خودبخود بايد كنار برود، یا قانون‌گذار بايد او را كنار بگذارد؟ اين‌ها نمونه‌ای از مباحثي است كه به عنوان بحث‌هاي فقهي انتخابات مطرح است.

نكته‌اي كه اکنون مي‌خواهم عرض كنم این است که دیشب در فضاي مجازي مطلبي را از يكي از اساتيد محترم حوزه ديدم که سبب شد امروز بحث فقه انتخابات را مطرح بكنم. حرف ایشان انتقاد از این بود که چرا حضور در انتخابات را بر اساس وظيفه شرعي مطرح مي‌كنيم؟ عنوان مقاله ایشان اين بود «باز هم وظيفه شرعي».

از ياد ما نرفته كه بنیانگذار این نظام امام خمینی رضوان الله تعالي عليه، روي اين مسئله كه شركت در انتخابات يك وظيفه شرعي و ملي و قانوني است. تأكيد بسیار داشتند. وقتي انسان اين مقاله را می‌خواند اولين سؤال که به ذهنش می‌رسد اين است كه پس چرا امام و همچنين بعد از ایشان مراجع ديگر، مرحوم والد ما رضوان الله تعالي عليه، روي همين جهت بسيار تأكيد داشتند؟

در پاسخ به این سؤال، نویسنده مقاله در شروع کلام خود نوشته‌اند: امام در يك زماني به‌خاطر شرايط بحرانی کشور و مسائل جنگ، اين تعبير را به كار بردند؛ اما معنايش اين نيست كه برای هميشه استفاده از اين تعبير صحيح باشد.

بحث من فعلاً در اين مجال خيلي كم همين است كه آيا ما در اين گونه امور می‌توانیم بگوييم فقيه نبايد وارد بشود و فقه نبايد دخالت بكند؟ بايد انتخابات آن چنان نهادينه شود كه مردم خودشان با تمايل و آگاهي خود شركت بكنند يا نكنند؟

به نظر بنده اولاً توجیه ایشان از کلام امام ادعای بدون دلیل است، ثانیاً اگر امام رضوان الله تعالي عليه، صد سال دیگر هم عمر مي‌كرد قطعاً در هر انتخاباتی حضور مردم را به عنوان يك وظیفه شرعی تأکید می‌فرمودند، چون امام اهل اين جور حرف‌ها نبود که بخواهد برای تحریک مردم از تعبیری استفاده کند که پشتوانه ديني و فقهي و علمي نداشته باشد.

انتخابات يكي از مظاهر تقويت حكومت اسلامي است.

در مقاله آن نويسنده محترم نکاتی مطرح شده است. البته مقصود من هم فقط بحث علمي است و شأن كسي را نمي‌خواهم تنقيص بكنم. ایشان مطرح کرده‌اند که انتخابات خارج از موضوعات احكام شرعي است. ذاتاً در شرع حكمي براي آن ذكر نشده بلكه بر حسب شرايط يك حكم شرعي سيّال و متغير دارد.

وقتي خود شما پذیرفته‌اید و مي‌گوييد انتخابات با شرايط مختلف احكام مختلف دارد، بالاخره فقيه بايد در اين ميدان بيايد و حكمش را بيان كند يا نه؟ ولو به قول نویسنده موضوعي نباشد كه حكم ثابت دائمي داشته باشد. وظیفه فقيه بيان حکم آن موضوع هست. قبل از انقلاب، امام و دیگر مراجع شركت در انتخابات زمان طاغوت را حرام مي‌دانستد، چون موجب تقویت حکومت طاغوت بود. اما اين زمان كه حكومت اسلامي برپا شده است و انتخابات يكي از مظاهر تقويت حكومت اسلامي است آيا فقيه نبايد اين را براي مردم بيان بكند؟ به اعتراف خودتان انتخابات حكم متغير دارد. حكم متغير يعني چه؟

يعني الآن در زمان حكومت اسلامي در يك دوره بگوييم حضور مردم واجب است و در دوره دیگر حرام؟ يك دوره جايز است و دوره‌ای دیگر مستحب؟ وقتي حكومت اسلامي برپا شد قطعاً حضور مردم در هر صحنه‌ای که موجب تقویت حکومت و تضعیف دشمنان ‌شود واجب است.

ما اين جهت را با توجه به حكومت اسلامي می‌گوييم مسلّم لازم است. حالا تعابيري كه در آن مقاله ذكر شده عمدتاً بر اين محور است كه فقيه نبايد وارد اين ميدان بشود. فقيه نبايد بگويد شركت در انتخابات واجب است و از اين ابزار نبايد استفاده بشود. این تعابیر به خاطر آن است که فكر مي‌كنند كه اگر فقها با اين ابزار وارد شوند، به فقه صدمه مي‌خورد. يا معنايش اين است كه ما بلوغ فكري براي مردم قائل نيستيم.

حال با قطع نظر از فرمايشات امام در مقام استدلال بر اساس مبانی فقهی می‌پردازیم به اینکه، آیا  در موضوعاتی نظیر حضور مردم در انتخابات، فقیه باید ورود پیدا کند یا نه؟

از نظر فقهی هيچ شخصي یا گروهي حق تحميل انتخاب افراد بر مردم را ندارد.

اينجا يك دليل بسيار بسيار روشن فقهي همان توقيع شريف از حضرت حجت (عجّل الله تعالي فرجه الشريف) است كه فرموده‌اند: «أمّا الحوادث الواقعة فارجعوا فيها الي رواة احاديثنا» سؤال اين است كه آيا انتخابات جزء حوادث واقعه هست يا نه؟ مسلّم جزء حوادث واقعه است. منظور از حوادث واقعه فقط این نيست كه اگر حکم یک موضوع جزئي خارجي را بلد نبوديد از روات احاديث ما بپرسید. امام (عجّل الله تعالي فرجه الشريف) می‌فرماید: در همه حوادث واقعه سراغ فقها بروید، که انتخابات يكي از حوادث واقعه است، جهاد يكي از حوادث واقعه، دفاع يكي از حوادث واقعه، حرمت استعمال تنباكو در آن مقطع خاص زمانی و حتی خود تنباكو يكي از حوادث واقعه بود. اينها همه در يك وزان واحد است.

سند اين حديث را در محل خودش آقایان تصحيح كرده‌ و بر طبقش هم در طول صدها سال عمل کرده‌اند. مسلّم يكي از مصاديق بسيار مهم حوادث واقعه مسئله انتخابات است. مرحوم شيخ انصاري اعلي الله مقامه الشريف در كتاب مكاسب مي‌گويد كسي خيال نكند كه اين «أمّا الحوادث الواقعة» فقط در بيان احكام شرعي است؛ حتي اينكه كجا و چه كسي والي باشد و چه كسي نباشد. هم جزء حوادث واقعه است. آیا در مورد منطقه‌ای که حاکم ندارد يا در مثال خيلي ضعيفش موقوفه‌اي که متولي ندارد نبايد به فقيه مراجعه كرد؟

ما گاهي فكر مي‌كنيم براي احترام فقه، بايد فقه را ضعيف كنيم. براي احترام و حفظ قداست دين، دين را محدود كنيم. اين اشتباه است. بر طبق اين روايت در حوادث واقعه بايد به فقيه رجوع كرد. ظاهر اوليه روايت اين است كه در خود حوادث باید به فقيه مراجعه كنيم. اصلاً انتخاباتي باشد یا نباشد. چه رسد به اينكه انتخابات جزء قانون اساسي يك حكومت اسلامي باشد، اینجا دیگر نیاز به تصریح فقیه ندارد. اگر هم تصریح کند از باب تأکید است نه تأسیس که بخواهد حکم جدیدی را بیان کند.

پس مسلم است كه انتخابات جزء حوادث واقعه است و بايد فقها اظهار نظر كنند. نبايد بگوييم اگر فقيه اظهار نظر كرد معنايش اين است كه عقول مردم را غير صحيح مي‌داند. بله، چنانچه يك فقيه از مردم بخواهد به فرد معین رأی دهند که هیچ مرجعی در هیچ دوره‌ای اشخاص را معین نکرده است، حتي خود امام رضوان الله تعالي عليه در انتخابات رياست جمهوري اول انقلاب هم كسي را معين نكرد. فرمود مردم خودشان بايد انتخاب بكنند.

بحث ما شركت در اصل انتخابات است. ما چرا اين را از دائره فقه جدا كنيم چرا دست فقيه را اينجا ببنديم و بعد بگوييم تعبير به وظيفه شرعي نكنيم و بعد هم در حرف‌ها دليل‌مان اين باشد كه شايد عده‌ای از مردم شركت نكنند یا ممكن است اعتقادشان به دين كمتر بشود، این حرف‌ها که وظيفه فقيه را نمي‌تواند مخدوش بكند. فقيه وظيفه دارد حكم شرعي را بيان بكند. فقیه اصل شركت مردم را لازم مي‌داند.

امام رضوان الله تعالي عليه، مراجع و رهبري معظم انقلاب، همگی اصل شركت را لازم مي‌دانند. دخالت فقيه هم در اين جهت مساوي با تعطيل عقل مردم نيست. مردم خودشان بايد نسبت به افراد تحقيق کرده و نمایندگان‌شان را انتخاب بكنند بايد به مردم بگوييم شما می‌خواهید سرنوشت خودتان را رقم بزنيد.

ما با صراحت مي‌گوييم هيچ شخصي، هيچ گروهي حق تحميل بر مردم ندارد. نه تنها حق تحميل ندارد؛ حق اغوا و فریب مردم به نفع شخص یا اشخاصی را هم ندارد. مسلّم چنين حقي از نظر فقهي براي هیچ فرد يا گروهي وجود ندارد. همه گروه‌ها باید مراقبت بكنند در ضمن اين كه مردم را تشويق به حضور در انتخابات می‌کنند ؛ اما بدانند نمي‌شود از جهت فقهي به هر شیوه‌ای تمسک کنند تا مردم به نتيجه‌ دلخواه آنها برسند.

ولي چرا اين دو مطلب را با هم خلط بكنيم؟ چرا بگوييم فقيه اصلاً وارد ميدان نشود. عجيب اين است در اين نوشته مي‌گويد آنجا كه كارشناس‌هاي سياسي يا اقتصادي لازم دارد، بايد به قول آنها عمل كرد. يعني چه فقيه به عنوان يك كارشناس ديني نبايد تكليف مردم را روشن بكند كه آيا حضورشان در انتخابات لازم است يا نه؟

پس نكته اول اين است كه انتخابات از مصاديق واضح حوادث واقعه است. اين هم مستندش. نظیر همه حوادث واقعه‌، حادثه‌‌اي كه قبلاً نبوده حالا واقع شده. قبلاً بيت‌ كويين. پول ديجيتالي نبوده. قبلاً اين شركت‌هاي كذائي اقتصادي و معاملات اینترنتی نبوده الان واقع شده. قبلاً چيزي به نام حزب نبوده الان حزب درست شده. آيا نبايد از فقيه سؤال كرد، تشکیل حزب مشروعيت دارد يا نه؟ ثبت‌نام در حزب مشروعيت دارد يا نه؟

بالاخره اينها جزء حوادث واقعه است. که فقيه بايد حکم آن را معين بكند.

حضور در يك انتخابات سرنوشت امنيت يك كشور را رقم بزند.

نكته دوم: فقيه در اصل شركت در انتخابات دخالت می‌کند. اينجا هم به حسب حكم اولي باید بحث شود هم به حسب حكم ثانوي. به حسب حكم ثانوي اين انتخابات چون تقويت يك نظام اسلامي است پس مسلم حضور مردم لازم است حتی قطع نظر از نظام اسلامي. اگر در يك انتخاباتي سرنوشت امنيتي مردم یا سرنوشت سياسي، اقتصادي و بهداشت مردم رقم می‌خورد. هر یک از این عناوین کافی است برای حضور مردم به عنوان یک وظیفه شرعی و این دیگر عنوان ثانوی ندارد.

اصلاً در يك كشوري كه حكومت اسلامي هم وجود ندارد اگر حضور در انتخابات سرنوشت امنيت كشور را رقم بزند اگر به عقل مراجعه كنيم عقل چه مي‌گويد؟ مي‌گويد مسلم است که نبايد کسی بي‌تفاوت باشد. آنها كه قاعده ملازمه را قبول دارند «كل ما حكم به العقل حكم به الشرع» پس شرع هم بايد بگويد لازم است. کسانی هم كه قاعده ملازمه را قبول ندارند لازم نيست كه بگوييم شرع تابع عقل بشود. از راه اين‌ كه ما قطع داريم شارع بر اساس اين ملاك، حكم صادر مي‌كند باید حضور در انتخابات را یک وظیفه شرعی دانست ولو كار به عقل هم نداشته باشيم. پس هم دلیل روایی و هم دلیل عقلی و هم آیات قرآن بر این امر دلالت می‌کنند.

اين آيه شريفه «إِنَّ اللَّهَ لَا يغَيرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يغَيرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ» فقط اِخبار نيست كه خداي تبارك و تعالي بفرمايد اگر شما خودتان را تغییر دادید من هم تغيير مي‌دهم. نه. اين اِخبار در مقام انشاء است يعني مي‌گويد شما خودتان را به سمت تحقق مصالح و رفع مفاسد تغيير بدهيد تا خداي تبارك و تعالي هم وضع موجود شما را تغيير بدهد.

پس معلوم مي‌شود اينها براي ما لازم است ديگر كسي نمي‌تواند بگويد بر حسب اولي، انتخابات اصلاً حكمي ندارد. فقط در زمان طاغوت به حسب ثانوي تقويت طاغوت حرام بود، الان هم به حسب ثانوي چون تقويت نظام اسلامي است واجب است، نه. اين كه رهبري در فرمايشات‌شان فرمودند اگر كسي من را هم قبول ندارد در انتخابات بايد شركت كند، بر اساس همين حكم عقل است. عقل مي‌گويد هر انساني باید در سرنوشت كشورش دخالت بكند. اگر دخالت نكند مثل بهائم مي‌شود، اين يك حكم مسلم عقلي است.

من نمي‌توانم بگويم كه به من چه مي‌خواهد امنيت در كشور باشد یا نباشد. مي‌خواهد بهداشت براي شهر من باشد یا نباشد. مي‌خواهد بيت المال درست توزيع بشود يا نه. مي‌خواهد اقتصاد چه بشود يا چه نشود. اين خلاف ضرورت عقل است عقل مي‌گويد ببين چه اتفاقاتي براي جامعه تو رخ مي‌دهد؟

پس اين مسئله به حسب حكم اولي حکمش روشن است به حسب حكم اولي فقيه مي‌گويد انتخابات اولاً چون در سرنوشت جامعه دخالت دارد. ثانیاً هر كسي نسبت به سرنوشت خود و جامعه‌اش مسئولیت دارد «كلّكم راع و كلّكم مسؤولٌ عن رعيته» پس حضور مردم در آن لازم است، اين تعبير رعیته از اميرالمؤمنين (ع) باشد یا پيامبر(ص) عمومیت دارد. يعني آنچه كه مربوط به خود من نيست و مربوط به جامعه است چه آن جامعه رعيت من باشد یا نباشد روز قيامت خداي تبارك و تعالي سؤال مي‌كند تو چرا دخالت نكردي در اين كه افرادي انتخاب بشوند كه مصالح مردم را بفهمند و بر اساس مصالح مردم قانونگذاری کنند.

لزوم شرکت در انتخابات از نظر فقهی و شرعی

در مورد حوادث واقعه اين نكته را هم عرض كنم که اين مخصوص حكومت اسلامي نيست. «أما الحوادث الواقعه» يعني حتي در يك كشوري كه حكومت اسلامي هم وجود ندارد حوادث واقعه در آن كشور را هم بايد از فقيه سؤال كرد كه مثلاً در انتخابات آن کشور افراد متدین چگونه باید عمل کنند.

ما به بركت امام، شاهد این رشد و شکوفائی در کشور و مجامع علمی حوزوی و دانشگاهی هستیم. بيني و بين الله حوزه علميه بايد از مباني امام مراقبت کند. امام ما يك مبناي بسيار مهم فقهی در مسئله انتخابات داشتند، حال اگر بگوييم ایشان در يك شرايط بحراني این سخن را فرموده، اين بسيار حرف اشتباهي است. اين كشف از نشناختن امام است. كشف از اين است كه تسلط كافي بر مباني فقهي و اصولي و سياسي امام وجود ندارد. هیچ کس ندید امام در تمام حركت‌هايش از اول تا آخر جايي احساسي عمل بكند.

يك مصاحبه‌اي با امام در پاريس انجام شد، مصاحبه كننده از امام سؤال كرد ظاهراً شما می‌خواهید برويد در ايران حكومت تشكيل بدهيد پس اول شخص قدرتمند ايران شما هستيد. امام فرمود: اينطور فكر كنيد. نفرمود بله یا خیر. امام شخصیتی بود که در کلمه کلمه‌ حرف‌هایش مراقبت داشته، افزون بر اینکه امام در وصیت‌نامه‌اش می‌فرماید: در همه صحنه‌هاي انتخابات حضور داشته باشيد. آیا اين به عنوان يك امر فقهي و ديني نيست؟ اين به عنوان يك امر احساسي يا در شرايط خاص بوده؟ پس برای چه در وصیت‌نامه‌شان نوشته است؟ وصیتنامه که برای عمل در آینده است.

آقايان حوزه بايد مباني فقهي و سياسي امام را حفظ كند و برای فهم و ترویج آن كار كند. ما معتقديم اظهار نظر بايد آزاد باشد. الان نمي‌گوييم چرا يك استاد حوزه در مورد امام اين مطالب را گفته؟ عيبي ندارد. آن هم استاد است حق اظهار نظر دارد. ما هم بايد به صورت مستدل با حفظ احترام جواب بدهيم. بايد در حوزه قبل از رسيدن انتخابات، نشست‌هاي علمی برگزار مي‌شد تا این توهمات نسبت به اندیشه‌های امام زدوده می‌گردید.

البته ما بايد به مردم بگوييم اگر مي‌گوييم فقيه حق دخالت دارد ريشه‌اش اين است كه خداي تبارك و تعالي، منافع و مفاسد دين و مردم را در نظر گرفته. والّا نمي‌خواهد يك مقامي و منصبي به كسي بدهد و بعد هم بگويد كار به ديگران نداشته باشيد. يعني یک فقيه هم كه اين حرف را مي‌زند، براي حفظ مصالح مردم و رعايت منافع مردم است.

آیا درست است که امام با اين عظمت فقهي را تنزل بدهيم و بعد هم بگوييم كه اگر يك فقيهي می‌خواهد حرف بزند، بگويد كه انتخابات يكي از حقوق شهروندان است، افراد مي‌خواهند در آن شركت كنند یا نکنند! ما معتقديم انتخابات هم تكليف است هم حق. چرا مي‌گوييد تنافي بين اينها وجود دارد؟ نياييم تنزل بدهيم و بعد اين همه عظمتي را كه امام در مسئله فقه سياسي و حكومت اسلامي و اين شؤوني كه الان هست آفرید، با كشورهاي ديگر مقايسه كنيم بگوييم آنجا اگر اينطور گفته شده خوب است فقها و مراجع ايران هم بيايند از آنها ياد بگيرند. اين يك اشتباه بسيار بزرگ و قياس مع الفارق است.

كشورهای  ديگر اقتضاو شرايط ديگري دارند آن فقيه بزرگواري هم كه در آنجا هست بايد طبق شرايط آنجا و مباني آنجا حرف بزند چرا ما ايران را با آنجا مقايسه كنيم؟

تقاضاي من اين است كه آقايان نسبت به فقه انتخابات كار كنند سؤالات فراواني در مورد فقه انتخابات وجود دارد ولي در اين عرائض خواستم عرض كنم اين تعبير كه شركت در انتخابات يك وظيفه شرعي است و اين روز‌ها هم رهبري و مراجع عظام آن را بيان مي‌كنند، يك ريشه عميق در منابع فقهي ما دارد، هم به حسب اولي هم به حسب ثانوي و نبايد خداي نكرده اين را بی‌اساس مورد مناقشه  قرار بدهيم.

وصلي الله علي محمد وآله محمد.