بخونید خیلی جالبه:بعداز مر گ برای انسان چه اتفاقی می افتد؟

خیلی ها می پندارند که مرگ پایان زندگی است .اما نظریه های اصحاب فن ،خط بطلانی بر این پندار نادرست کشیده است .ونشان داده که مرگ یک آغازی برای زندگی دوباره در یک قالب وعالم دیگه است. پایگاه خبری رهپویان قم ،حسین کبابی :در نظریه کارل مارکس ،انسان زاییده می شود از یک جسم ودر […]

خیلی ها می پندارند که مرگ پایان زندگی است .اما نظریه های اصحاب فن ،خط بطلانی بر این پندار نادرست کشیده است .ونشان داده که مرگ یک آغازی برای زندگی دوباره در یک قالب وعالم دیگه است.

پایگاه خبری رهپویان قم ،حسین کبابی :در نظریه کارل مارکس ،انسان زاییده می شود از یک جسم ودر یک جسم تا رشد ونموکرده وسپس تاریخ مصرف آن بامرگ به اتمام رسیده واز صحنه هستی برای همیشه محو خواهد شد!

در نظری خیلی از کارشناسان مسیحی نیز که انسانها متولد می شوند تا یک زندگی مادی در کالبد ،جسم وروح یک انسان آغاز نموده وپس گذران عمر مفید خود،از دنیا رفته وبه سمت عالم دیگری رهسپار می شوند.در مذهب بودا نیز اعتقاد دارند که انسان ها پس از مردن در قالب یک موجود دیگر یا انسان ویا حیوان دوباره به خلقت باز می کردند و..

اما نظریه اسلامی بسیار متفاوت تر از آنچه مارکسیست ها ،مسیحیان ،بودائیان وسایر ادیان ومذاهب هست وبر این اعتقاد استوار است که مرگ یک گذار از مرحله به مرحله دیگر از خلقت هستی هست.وانسان همانطور که مدتی در شکم مادر خود دوران نشات وجنینی  را طی می کند وسپس وارد مرحله دیگر یعنی تولد به عالم هستی می شود وپس از طی دوران عمر مقدر خود،بامرگ وجدا شدن روح از کالبدش،وارد یک دوران دیگر از دگر دیسی خود می شود.

بنابر این خیلی ها نپندارند که با مرگ وجدا شدن روح از بدن،فرد کارش با هستی به اتمام می رسد،چون خصلت روح طرار است وباید در قالب یک جسم به کار خود ادامه دهد واگر آن جسم با مرگ ،تاریخ مصرف آن به اتمام برسد وجایی برای استقرار روح نباشد،روح کما کان وتاروز قیامت در عالم دیگری به کار خود ادامه خواهد داد.وبرخی از آنها از طریق خواب با عزیزان خود ارتباط برقرار می کنند وگاها با سر زدن به خانه ومحل دفن خود،خاطرات دوران زمینی خود را مرور می کنند.

تعریف مرگ برای ما دشوار باشد. چون آن را تجربه نکردیم. پس حواس ظاهری ما، در این زمینه کارآیی نخواهد داشت. پس ناچاریم (و ناچاریِ خوبی هم هست) که باری دیگر، دست نیاز به سوی وحی دراز کنیم. در نگاه قرآن، مرگ، به معنای نابودی نیست. مرگ، موجبِ نیستی و فنای آدمی نمی‌شود. بلکه یک گذرگاه است که انسان را از عالَمِ تَن، به دروازه‌ی عالمی دیگر می‌رساند.(۱) مرگ در این مکتب، انتهای راه نیست. پایانِ کار نیست. بلکه آغازِ راهی جدید است و صد البته گریزی از آن نیست.

به راستی  مرگ واقعی چگونه است وفشار قبر چیست؟
آیا فشار قبر واقعیت دارد؟

استادالهی قمشه اي، فیلسوف بزرگ جهانی اینگونه می گوید:

جدا شدن روح از بدن هنگام مرگ قطعی ، در کسری از ثانیه انجام میشود . این لحظه چنان سریع اتفاق می افتد که حتی کسی که چشمانش لحظه مرگ باز است فرصت بستن آن را پیدا نمیکند . یکی از شیرین ترین تجربیات انسان دقیقا لحظه جدا شدن روح از جسم میباشد . یه حس سبک شدن و معلق بودن .

بعد از مرگ اولین اتفاقی که می افتد این است که روح ما که بخشی از آن هاله ذهن است و در واقع آرشیو اطلاعات زندگی دنیوی اوست شروع به مرور زندگی از بدو تولد تا لحظه مرگ میکند و تصاویر بصورت یک فیلم برای روح بازخوانی میشود . شاید گمان کنیم که این اتفاق بسیار زمان بر است . زمان در واقع قرارداد ما انسانهاست . این ما هستیم که هر دقیقه را ۶۰ ثانیه قرارداد میکنیم . اما زمان در واقع فراتر این تعاریف است .

با مرور زندگی ، روح اولین چیزی که نظرش به آن جلب میشود، وابستگیهای انسان در طول زندگی میباشد . برخی از این وابستگی ها در زمان حیات حتی فراموش شده بود ولی در این مرحله دوباره خودنمایی میکند .میزان وابستگی دنیوی برای هرکس متغیر است .
روح از بین خاطراتش وابستگی های خود را جدا میکند . این وابستگی ها هم مثبت است هم منفی . مثلا وابستگی به مال دنیا یک وابستگی منفی و وابستگی مادر به فرزندش هم نوعی دلبستگی و وابستگی مثبت محسوب میشود . ولی به هرحال وابستگی ست .

این وابستگی ها کششی به سمت پایین برای روح ایجاد میکند که او را از رفتن به سمت هادی یا راهنما جهت خروج از مرحله دنیا باز میدارد . یعنی روح بعد از مرگ تحت تاثیر دو کشش قرار میگیرد . یکی نیروی وابستگی از پایین و دیگری نیروی بشارت دهنده به سمت مرحله بعد . اگر نیروی وابستگی ها غلبه داشته باشد باعث میشود روح تمایل پیدا کند که دوباره وارد جسم گردد . چون توان دل کندن از وابستگی را ندارد و دوست دارد دوباره آن را تجربه کند . به همین جهت روح به سمت جسم رفته و تلاش میکند جسم مرده را متقاعد کند که دوباره روح را بپذیرد . فشاری که به “روح” وارد میشود جهت متقاعد کردن جسم خود در واقع همان فشار قبر است.

این فشار به هیچ وجه به جسم وارد نمیشود . چون جسم دچار مرگ شده و دردی را احساس نمیکند . پس فشار قبر در واقع فشار وابستگی هاست و هیچ ربطی ندارد که شخص قبر دارد یا ندارد . این فشار هیچ ربطی به شب زمینی ندارد و میتواند از لحظه مرگ شروع گردد .
یکی از دلایل تلقین دادن به فرد فوت شده در واقع این است که به باور مرگ برسد و سعی در برگشت نداشته باشد .
بعد از مدتی روح متقاعد میشود که تلاش او بیهوده است و فشار قبر از بین میرود .

وابستگی ها باعث میشود که روح ، شاید سالها نتواند از این مرحله بگذرد . بحث روح های سرگردان و سنگین بودن قبرستانها بدلیل همین وابستگی هاست . گاهی تا سالها فرد فوت شده نمیتواند وابستگی به قبر خود و جسمی که دیگر اثری از آن نیست را رها کند .
به امید اینکه بتوانیم به درک این شعر برسیم:

دنیا همه هیچ و کار دنیا همه هیچ
ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ …
بگذار و بگذر
ببین و دل مبند
چشم بینداز و دل مباز
که دیر یا زود باید گذاشت و گذشت …
نگذارید گوشهایتان گواه چیزی باشد که چشمهایتان ندیده، نگذارید زبانتان چیزی را بگوید که قلبتان باور نکرده…
“صادقانه زندگی کنید”

ما موجودات خاکی نیستیم که به بهشت میرویم. ما موجودات بهشتی هستیم که از خاک سر برآورده ایم…

ارتباط مردگان و زندگان

طبق عقیده‌ی اسلام، مردگان از عالَم خود (که برزخ نامیده می‌شود) با زندگان در این دنیا، ارتباط دارند. لیکن باید دقت داشت همانطور که انسان‌ها در این دنیا، دارای مراتب و درجاتِ نفسانی و عرفانی هستند (برخی عالی، برخی بالا، برخی متوسط و برخی پایین)، در عالم مردگان نیز چنین است. همه مانند هم نیستند. برای نمونه، نبیّ اعظم و بسیاری از هدایتگران الهی، لحظه به لحظه در ارتباط با عالم تن هستند. از همین روی، ما مسلمانان در نماز خود به پیغمبر، سلام می‌دهیم: «اَلسّلامُ علیکَ ایّها النّبیّ و رَحمَةُ اللهِ و بَرَکاتُه» و نیز بر ایشان و خاندان مطهر، درود می‌فرستیم و معتقدیم که سلام ما به ایشان می‌رسد و این ارتباط دو سویه برقرار است.

چه بسیار کسانی که در رؤیا (چه در خواب و چه در بیداری) اولیای خدا را دیده‌اند و از اقیانوسِ علم و حکمت آنان، جرعه‌ها نوشیدند. این را نمی‌توان انکار کرد. گذشته از صاحبانِ سفره کرامت، حتی کفار و مشرکین هم پس از مرگ، ارتباطشان با عالم جسم، بُریده و گسسته نمی‌شود.
در حدیث دیگری از امام موسی کاظم (علیه السلام) وارد شده که امام فرمودند، برخی از اموات هر شب جمعه، برخی دیگر ماهی یک بار و برخی سالی یک بار، به خانواده خود در دنیا سر می‌زنند.
برای نمونه، هنگامی که عذاب خدا بر گردن‌کشانِ قوم صالح نازل آمد، پیامبر خدا رو به اجساد بی‌جانِ آنان کرد و گفت که ای قوم! خیرخواه شما بودم ولی شما به خیرخواهی من روی خوش نشان ندادید.(۳) همین گفتار، که نبیّ خدا با مردگان سخن می‌گوید، خود دال بر این است که آنان صدای او را می‌شنیدند.

همانطور که پیشتر شنیدند. پیغمبر اعظم نیز پس از جنگ بدر، با کشتگان کفار، سخن گفتند. پس عده‌ای رو به پیامبر عرض کردند که یا رسول الله! با عده‌ای مُرده سخن می‌گویید که نمی‌شنوند! پس پیامبر هم پاسخ دادند: «آنان از شما شنواتر هستند. ولی نمی‌توانند (به زبان ما) پاسخ دهند.»(۴)

ارتباط میان عالَمِ مردگان و زندگان چه زمانی رخ می‌دهد؟

گفته شد که ارتباط هست، ولی کیفیت و کمیت این پیوند، به حالات نفسانیِ زندگان و مردگان بستگی دارد. ممکن است در برخی موارد، ارتباط دائم باشد و در برخی موارد، بسیار اندک و به سختی. به عبارتی دیگر، گاهی این ارتباط، روشن و واضح است و گاهی، مبهم و تار. که تمام این موارد، بستگی به مشیّت الهی و وضعیتِ روحانیِ مُردگان و زندگان دارد. همچنین از برخی روایاتِ وارده برمی‌آید که در زمان‌های خاصی، این روابط (میان مردگان و زندگان) بیشتر و نزدیک‌تر است.
برای مثال، در حدیث از امام جعفر صادق (علیه السلام) آمده است که هر انسانِ مؤمن و کافر، پس از مرگ، هر روز ظهر، با خانواده خود دیدار و نظاره‌گر رفتار آنان خواهند بود.(۵) در حدیثی دیگر از امام آمده است که برخی از اموات، هر جمعه و برخی دیگر با فاصله کمتر یا بیشتری به سراغ اهل و عیال و بازماندگانِ خود می‌روند.(۶)
اگر کسی عمل صالحی انجام داده و ثواب آن را هدیه به روح یکی از مردگان کند، موجب خشنودی و نزول برکت بر مردگان می‌شود.
در حدیث دیگری از امام موسی کاظم (علیه السلام) وارد شده که امام فرمودند، برخی از اموات هر شب جمعه، برخی دیگر ماهی یک بار و برخی سالی یک بار، به خانواده خود در دنیا سر می‌زنند، و در ظاهر یک پرنده (شاید به صورت یک شبحِ پرنده) هم به اهل و عیال خود سر می‌زنند. اگر از آنان خیر و خوبی ببیند، خوشحال می‌شود و اگر شر و گناهی ببیند، غمگین می‌شود.(۷)
این معنا، که روح مردگان، در ظاهر یک پرنده، به اذن خدا و با همراهی دو تن از ملائکه به عالم زندگان آمده و بر اعمال بازماندگان نظاره می‌کنند، در روایات متعدد از ائمه آمده است. پس در این که مردگان بر اساس مشیّت الهی، به عالم زندگان سر می‌زنند، امری روشن و مبرهن است.
همچنین، اگر کسی عمل صالحی انجام داده و ثواب آن را هدیه به روح یکی از مردگان کند، موجب خشنودی و نزول برکت بر مردگان می‌شود (همان گونه که دعای خیر مردگان هم چه بسا بر حال زندگان مؤثر بیفتد). اما در زمان حضورِ ارواح مردگان در عالم زندگان، اختلافاتی در روایت است، که گفته شد بستگی به میزان فضائل و کرامات و درجه‌ی معنویتِ زندگان و مردگان دارد. برخی بیشتر و برخی به ندرت، فرصتِ دیدار با زندگان را می‌یابند.

پی نوشت:
۱- خداوند در این باره می‌فرماید: «وَ لَئِنْ مُتُّمْ أَوْ قُتِلْتُمْ لَإِلَى اللَّهِ تُحْشَرُونَ.[آل‌عمران : ۱۵۸] و اگر بمیرید یا کشته شوید، قطعاً به سوى خدا گردآورده خواهید شد.»
۲- «قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذی تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلاقیکُمْ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلى‌ عالِمِ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ [جمعه : ۸] بگو این مرگى که از آن فرار مى ‌کنید سرانجام با شما ملاقات خواهد کرد سپس به سوى کسى که داناى پنهان و آشکار است بازگردانده مى‌ شوید آن گاه شما را از آنچه انجام مى‌ دادید خبر مى‌ دهد».
۳- سوره اعراف : ۷۹.
۴- ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، بیروت: دار الکتب العلمیة، منشورات محمدعلى بیضون‌، ۱۴۱۹ ه.ق، ج ۳، ص ۳۷۵.
۵- عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ قَالَ مَا مِنْ مُؤْمِنٍ وَ لَا کَافِرٍ إِلَّا وَ هُوَ یَأْتِی أَهْلَهُ عِنْدَ زَوَالِ الشَّمْس‌ (شیخ کلینى، الکافی، تهران: دار الکتب الإسلامیة، ۱۳۶۵، ج ۳، ص ۲۳۰.)
۶- عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ قَالَ… مِنْهُمْ مَنْ یَزُورُ کُلَّ جُمْعَةٍ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَزُورُ عَلَى قَدْرِ عَمَلِهِ (شیخ کلینى، همان، ج ۳، ص ۲۳۰).
۷- شیخ کلینی، همان، ج ۳، ص ۲۳۰ .