همنوایی باسالمندان تنها توسط نوع دوستان بی همتا

همزمان با اول هرماه،اعضای گروه حامیان سالمندان همگام با سراسر کشور،به دیدار سالمندان ومعلولان مرکز توانبخشی رضوی قم رفتند. به گزارش خبرنگار پایگاه خبری رهپویان قم،برطبق سنت حسنه ای که بیش از یکسال است در بیشتر شهرهای کشور توسط گروه های مردمی حامیان سالمندان  اول هرماه وراس ساعت۱۵ همزمان با سراسر کشور انجام می شود،اعضای […]

همزمان با اول هرماه،اعضای گروه حامیان سالمندان همگام با سراسر کشور،به دیدار سالمندان ومعلولان مرکز توانبخشی رضوی قم رفتند.

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری رهپویان قم،برطبق سنت حسنه ای که بیش از یکسال است در بیشتر شهرهای کشور توسط گروه های مردمی حامیان سالمندان  اول هرماه وراس ساعت۱۵ همزمان با سراسر کشور انجام می شود،اعضای گروه حامیان سالمندان استان قم همگام با سراسر کشور،به دیدار سالمندان ومعلولان مرکز توانبخشی رضوی قم رفتند.

طبق قراری که اول هر ماه با اعضای گروه حامیان سالمندان داشتیم،راس ساعت ۱۵ مقابل آسایشگاه سالمندان ومعلولان مرکز توانبخشی رضوی قم رفتیم وبا اینکه شرایط جوی خیلی بدی رقم خورده بود،اما نوع دوستان عضو گروه باحضور پررنگ خود در این برنامه،نشان دادند که برای ابراز حس نوع دوستی،باد وطوفان وحتی بد ترین شرایط جوی نیز نمی تواند مانعی برای انجام این فریضه نوع دوستی شود.

وارد آسایشگاه می شویم،آسایشگاه نسبتا شیک وتمیزی است وکارکنان زحمتکش آنها در جای جای آن در حال مراقبت وخدمت به معلولان وسالمندان هستند.یک طبقه آن به سالمندان ویک طبقه آن به معلولان زیر  ۱۴ سال اختصاص دارد که الحق والانصاف همه چیز آن مرتب وتمیز بود.

عده ای از بازدید کنندگان برای اولین بار به اینگونه دیدارها می آمدند وبرایشان یک نوع تازگی خاصی داشت.یکی از خانمها با دیدن این بانوان سالمند به ناگاه به گریه افتاده وسیل اشک از چشمانش جاری می شود ووقتی علتش را جویا می شوم،می گوید:یاد مادر بزرگ خودم افتادم وناخودآگاه اشکم سرازیر شد.

یکی از پسرهای کم سن وسال وپر عاطفه گروه نیز افسار عواطفش گسسته شده وعین  ابر بهاری گوشه ای خلوت نموده وگریه سر میدهد که یکی از خانمهای گروه به وی می گوید پسرم شما آمدی به اینها روحیه بدی نه گریه کنی!

اینجا عشق،نوع دوستی،احساس وعواطف باهم در آمیخته تا یک سمفونی از احساس لطیف آدمی رقم بزند تا باضرب آواز دل ،به طرب یار برویم.

خم شدن ها ودیده بوسی ها با سالمندان وکودکان معلول همچنان ادامه دارد وهرکس به روش خود سعی میکند تا کمی از غم درد دوری اینها بکاهد.

باخود می اندیشم که خدایا شکرت که به ما این توان را دادی که باداشتن تنی سالم وپر توان،شکرگزار نعمت های بی کرانت باشیم.چون آدم تا به بیماری وناتوانی دچار نشود،قدر عافیت را نخواهد فهمید وما با این دیدار،پی به نعمت های بی کران خداوندی ،بیش از پیش بردیم وچه شکرانه بهتر از آن که به دیدار مخلوق خدا رفته وکمی با وی همدردی بکنی؟

کم کم به پایان این دیدار نزدیک می شویم ویکی از متصدیان آسایشگاه ،پایان این دیدار را اعلام می کند واز حاضرین می خواهد که آسایشگاه را ترک کند.

در هنگام خروج ،یکی از آنها دفتر یادبود برای نوشتن یاد داشت حاضرین می آورند که عده ای دلنوشته ،عده ای شعر وعده ای چند جمله برای یاد آوری در آن دفتر می نویسند.

من هم می نویسم:به پایان آمد این دفتر…حکایت همچنان باقیست

گزارش از حسین کبابی /عکس از عاطفه فرخی