- پایگاه خبری رهپویان قم - https://rahpooyan-qom.ir -

بیانات آیت الله فاضل لنکرانی درهمایش ملی حوزه‌های علمیه وسنت های کار آمد

حضرت آیت الله حاج شیخ محمدجواد فاضل لنکرانی دامت برکاته در همایش ملی حوزه‌های علمیه و سنت های کار آمد حضور یافته وبه ایراد سخن پرداختند ـ

به گزارش پایگاه خبری رهپویان قم،متن این سخنان از قرار ذیل می باشد.

بسم الله الرحمن الرحیم
یرفع الله الذین آمنوا منکم والذین اوتوا العلم درجات
موضوع جلسه همان طوری که استحضار دارید در مورد حوزه‌های علمیه و سنت‌های کارآمد این حوزه‌هاست، موضوع بسیار مهمی که خیلی دیرهنگام به آن توجه شد و لازم بود که چند دهه‌ی قبل بزرگان حوزه، حوزه قم، حوزه نجف، حوزه مشهد به این موضوع بپردازد و ما امروز یک راهکار خیلی روشنی می‌داشتیم، برنامه خیلی منظمی می‌داشتیم، طلبه به صورت تدوین شده این سنت‌ها، این شرایط، این جوهره‌ی اصلی حوزه را لمس می‌کرد و با وسوسه‌های نادان‌ها، بی‌خبران، کسانی که نمی‌شود گفت حتی از دور دستی بر خرمن فقه و اجتهاد دارند لغزش پیدا نمی‌کرد ولی حالا جای تقدیر دارد که این موضوع را حوزه مقدسه‌ی مشهد، بزرگان حوزه این موضوع را مطلع نظر قرار دادند و مورد بحث گذاشتند.
من اطلاع پیدا کردم جلسه صبح جلسه‌ی بسیار خوبی بوده و شاخصه‌های دقیق کارآمدی در مورد حوزه‌ را اساتید و بزرگان قم و مشهد بیان کردند و به نظر من راجع به آن موضوع لزومی ندارد بپردازم و امیدوارم آن مقدار بحثی که شده کفایت کند.
موضوعی که انتخاب کردم عرض کنم باز ارتباط دارد به یکی از ارکان حوزه که شاید قبل از هر جهت دیگری باید این را یک مقداری منقح کنیم و به آن بپردازم و آن ضرورت اجتهاد سنتی و نوآوری بر اساس آن اجتهاد سنّتی است. حالا همه فرموده‌اند تعابیر خیلی کلیدی هم در این رابطه وجود دارد که فقه، فقاهت، عمود حوزه‌های علمیه است گرچه انکار نمی‌کنیم ارشد سایر علوم را ولی ادعای ما این است که بدون اجتهاد سنتی دقیق ما نمی‌توانیم در علم کلام به نتایج دقیقی برسیم، بدون اجتهاد سنتی دقیق ما نمی‌توانیم در تفسیر وارد شویم و یک مفسر تربیت کنیم، بدون اجتهاد سنتی دقیق عقاید ما کاملاً سست خواهد بود و اینها مجرد یک ادعا نیست نمی‌خواهیم فقط یک ادعایی کنیم و حرفی زده باشیم بدون برهان و بدون دلیل، در انجمن کلام در حوزه‌ی قم دو سه ماه پیش جلسه‌ای تشکیل شد و آنجا من موضوع صحبتم تأثیر علم اصول در مباحث کلامی است بیش از ده بحث مهم کلامی را من آنجا مطرح کردم البته به صورت گذرا، به صورت اشاره، و تأثیر علم اصول در این مباحث کلامی را من مطرح کردم و به این نتیجه رسیدیم همان طوری که مباحث کلامی در اصول، مخصوصاً کلام جدید یک اهمیتی دارد و باید به آن توجه شود خود همین مباحث موجود در اول ما تأثیر بسزایی در مباحث کلامی دارد.
من آنجا این مطلب را عرض کردم اگر علم اصول امروز ما که واقعاً این اصول محقق و اصول بسیار قوی که امروز شیعه دارد، اگر در اختیار بزرگان و قدمای ما بود، اگر در اختیار مثل شیخ صدوق بود، هرگز شیخ صدوق قائل به سهوالنبی نمی‌شد! ما بررسی کنیم که چه شد که مرحوم صدوق با آن عظمتی که برای اسلام و برای شیعه دارد و با این همه خدماتی که همه‌ی ما مدیون او هستیم و همه‌ی حوزه‌ها تا قیامت (این جای انکار نیست) ولی می‌خواهم عرض کنم اگر مبانی اصولی امروز ما در اختیار مرحوم صدوق بود ایشان قائل به سهو النبی نمی‌شد، اصول امروز ما بسیار اصول ارزشمندی است.
چند تا مطلب اینجا هست که هر کدام خودش یک سمینار و همایش مجزایی را می‌طلبد، می‌گویند اصول ما متخذ از اصول عامه است، در اصول قدمای ما یا کمی از متأخرین ما ممکن است موضوعاتش، حتی بعضی از تعابیرش عین تعابیر کتب عامه باشد حتی ممکن است بعضی از تعابیر در خود کفایه هم شبیه بعضی از تعابیر در کتب عامه باشد ولی انصافش این است که این تحقیقاتی که در این صد ساله‌ی اخیر ما در اصول داریم هرگز عامه ندارند. عامه اگر اصول قوی داشت امروز فقه‌اش دچار اضمحلال نمی‌شد فقه عامه از بین رفته، شما فقه امروزی که عامه مطرح می‌کند با قدما که هیچ، با اوایل متأخرینشان هم مقایسه کنید قابل مقایسه نیست، یک اصول قوی ندارند. اینها با فاصله گرفتن از امامت افتادند به دامن قیاس و مصالح مرسله و استحسان، ضد ذرایع و این عناوین باطله و امروز هم گرفتار بدتر از همه اینها شدند، امروز هم افتادند به دامن مقاصد الشریعه و به راحتی متون را از جمله قرآن را کنار می‌گذارند، روایات که هیچ، می‌گویند بر اساس مقاصد الشریعه تمام اینها را باید توضیح و تحلیل کنیم،از فقه چی باقی می ماند؟ از شریعت چه باقی می‌ماند؟
آقایان فضلا، البته من باید در اول سخنم عذرخواهی می‌کردم که بزرگان حوزه حضور دارند ودر محضر ایشان جسارت است که حرف می‌زنم، امیدوارم که جسارت را ببخشد.
ولی می‌خواهم عرض کنم ارزش فقه و اصول و اجتهاد سنتی خودمان را درک کنیم، ما وقتی دنبال این هستیم که سنت‌های کارآمد در حوزه چیست؟ این سنتها را می‌خواهیم برای اینکه به این اجتهاد برسیم و الا لو لا این مقصد این سنت‌ها خودش چه ارزشی می‌تواند داشته باشد، سنت مباحثه، سنت تقریر نویسی، سنت مرابطه بین استاد و شاگرد، به چه نتیجه‌ای می‌رسیم؟ می‌خواهیم به یک اجتهاد دقیق برسیم. این اساس حوزه است، اگر بخواهیم حوزه‌ها بماند باید فقه بماند، حوزه‌ها با فلسفه نمی‌ماند، الآن دانشگاه های غرب در مسائل فلسفی غرب هزاران بحث دارند که در فلسفه اسلامی نیست. حوزه با فلسفه استمرار پیدا نمی‌کند، گرچه ما منکر ارزش فلسفه (آن هم در حد خودش) نیستیم، حوزه اساسش فقاهت است، اساسش اجتهاد است، اساسش کشف احکام خداست.
من یک وقتی می‌گفتم این همه ما روایات در مورد تفعل در دین داریم، حالا آقایان هم می‌گویند تفقه در معنای لغوی اعم است و فقط شامل فقه مصطلح نمی‌شود، تفقه در دین یعنی مجموعه دین، اعتقادیات، اخلاقیات و احکام. ولی به آنها می‌گفتم این را شما در غیر فقه هم دارید که اگر انسان یک حدیثی از یک صادقی در مورد حلال و حرام یاد بگیرد، چه برسد بخواهد او را مبنای اجتهادی قرار بدهد، این خیر من الدنیا و ما فیها من ذهبو فضه، ما راجع به کدام علم چنین تعبیری در روایات داریم.
ائمه ما این مطلب را آیافقط برای صرف به رسیدن ثواب مطرح کردند که ما بیائیم برای اینکه ثوابی ببریم بیائیم حلال و حرام را آشنا شویم، یا اینکه حلال و حرام و معرفت حلال و حرام اساس زندگی بشر است، فقه گرفته شود حوزه نیست، فقه گرفته شود نظام بشری مختل به حسب واقع است، به حسب ظاهر دارد حرکت خودش را می‌کند،ولی به حسب واقع فقه تنظیم می‌کند نظام بشری را، با کدام فقه؟ فقهی که شما در آن اجتهاد دقیق داشته باشید، فقهی که همین اجتهاد بزرگانی که مثل امام، آیت اله خوئی و معاصرینی که هستند، این اجتهاد همین است.
حوزه‌ی ما بحمداله در هر زمانی مشغول تحول خودش بوده، ما فقه زمان شیخ طوسی را هم از جهت فتوایی و هم از جهت امور استدلالی می‌خواهیم با زمان معاصر مقایسه کنیم خیلی تفاوت پیدا کرده، اصول زمان شیخ مفید را با اصول زمان خودمان مقایسه کنیم خیلی تتبع پیدا کرده. گاهی اوقات بعضی‌ها می‌گویند شیخ مفید شیخ مفید شد با همین اصول سه چهار صفحه‌ای که البته این اشتباه است خیلی از بحث‌هایی که شیخ مفید در مباحث فقهی‌اش ریشه اصولی داشته مطرح نکرده، تدوین نشده ولی آیا با همان اصول سه چهار صفحه‌ای شیخ مفید ما می‌توانیم در زمان معاصر مشکلات خودمان و مسائل خودمان را حل کنیم، قطعاً نمی‌توانیم، شما ببینید در بحث قواعد فقهیه به یک قواعدی برخورد می‌کنیم،مثلاً قاعده لا حرج، در کتب قدما فروعاتیکه تحت عنوان لا حرج هست مورد استنباط قرار گرفته و اشاره هم می‌کنند ولی در کتب قدما به عنوان قاعده لا حرج نداریم، به عنوان قاعده لاضرر نداریم، اینها در اثر همین تتبع و در اثر همین تحقیقات، شما قاعده الزام را، آن روایت معروفی که وجود دارد در مورد الزام، آن را مطرح می‌کنند ولی چیزی به نام قاعده الزام نداریم در کتب قدمای خودمان، قاعده الزام اولاً فقط در دایره اهل سنت مطرح می‌شده محققین بعد گفته‌اند شامل کفار هم می‌شود تحقیقات جدید نشان می‌دهد که دایره‌اش از این هم وسیع‌تر است.
من عرض کنم که بسیاری از مشکلاتی که مسلمان‌های خارج از کشور ما دارند، مشکلات مهم که آنها را به استیصال کشانده روی این قاعده الزام قابل حل است، یک جلسه‌ای بود دو سه سال پیش در آلمان، از من دعوت کردند در مسئله امیرالمؤمنین علیه السلام، حدود ۱۵۰ نفر از روحانیون شیعه سه چهار روز اجتماع داشتند و بحث می‌کردند، من به همین مناسبت راجع به قاعده الزام نکاتی را گفتم بعد از جلسه اینها گفتند این بسیاری از مشکلات ما را حل می‌کند، ما می‌بینیم در کتب قدما چیزی به نام قاعده الزام نداریم ولی الآن شده قاعده الزام، کتاب مفصل ۳۰۰ صفحه‌ای راجع به قاعده الزام شده. چقدر فروعات می‌شود از آن استفاده کرد، این را عرض میکنم که فقه ما، اجتهاد ما، اجتهاد شیعه به برکت فقها و محققین همیشه پویایی و حیات داشته، همیشه بزرگان ما دنبال این بودند که یک مشکله‌ای را حل کنند، اینطور نبوده که فقط یک مسئله فرضی که هیچ وقت هم مصداق پیدا نمی‌کند را مطرح کنند، حالا بعضی از مسائل ابتلاءش کمتر است و بعضی بیشتر است، این طبیعی قضیه است. فقها هم آن را مطرح کردند، ما امروز از همین مشی فقهای گذشته باید استمداد کنیم وظیفه‌ی امروز ما استخراج روش اجتهادی بزرگان است، شیخ انصاری چطور اجتهاد می‌کرد؟ با قرآن چطور برخورد می‌کرد؟ با روایات چطور برخورد می‌کرد؟ با اجماع چطور برخورد می‌کرد با عقل چطور برخورد می‌کرد؟ هدف از خواندن مکاسب این است که می‌گویند مکاسب کتابی برای آموزش نوشته نشده برای اینکه اشتباه می‌کنند حوزه را با مراکز آموزشی دیگر مقایسه می کنند که یک متنی مشخص کنند عناوینش خیلی روشن، به ترتیب، مخاطب هم این را حفظ کند نمره بگیرد و مدرک بگیرد و تمام شود! چند روز پیش دیدم در تلویزیون می‌گفت در تهران مهندس خیلی زیاد داریم اما گچ‌کار نداریم! آن روش مهندس تحویل می‌دهد اما یک کسی که بتواند گچ‌کاری و بنایی کند عملاً ندارند. عرض کردم در خود تلویزیون مطرح میکند بعد حالا حوزه را ترمی و واحدی و مدرکیکنیم؟ بعد هم بگوئیم این متنی که شیخ نوشته برای تدریس ننوشته، متن مکاسب طلبه را می‌برد به فضای ذهنی شیخ. طلبه را می‌برد در فکر شیخ که از کجا شروع کرد و به کجا رسید؟ بدون مکاسب آدم اجتهاد نمی‌تواند برسد، یک وقت می‌آیند همه‌ی مکاسب و ضمایرش را واضح می‌کنند و موارد اغراقش را می‌گویند عیبی ندارد،ولی نباید دین از دست برود، شما ببینید همین مکاسب چقدر حواشی دقیق بر این مکاسب وجود دارد، مثلاً خود مرحوم محقق اصفهانی در حاشیه مکاسب یک نکات بدیعی دارد که مسائل مستحدثه‌ی امروز را می‌شود با همان حل کرد.
می‌گویند مکاسب نخوان پس این حواشی را هم نباید نخواند، پس طلبه چطور طعم اجتهاد را بچشد؟ باید زحمت کشید، این همه بزرگان برای ما زحمت کشیدند و آماده کردند، امروز شیخ با مکاسب در دست ماست، وقتی مکاسب را فهمیدیم ذهمان فقهی می‌شود ولی روی نظر شیخ ما تعصبی نداریم، روی همان روش اصیل ما به نتیجه می‌رسیم. مسائل جدید امروز را اگر از فقه سنتی و اجتهاد سنتی جدا کنیم خروج از شریعت می‌شود، اگر بخواهیم دقیق پاسخ بدهیم باید اجتهاد را در خودمان محقق کنیم، باید روش اجتهادی بزرگان را به میدان بیاوریم در اصول باید زحمت بکشیم من این را در جلسات مختلفی گفته‌ام این مطلب که علم اصول تبرع پیدا کرده به نظر ما مطلب خیلی تحقیقی است ولو برخی بزرگان هم فرموده باشند.
در اصول تبرعی وجود ندارد، تازه مباحث زیادی هم پیدا می‌شود که باید به این مباحث علم اصول اضافه شود، شما ببینید من این را باز یک جلسه‌ای که در مشهد در مدرسه نواب بود عرض کردم امروز یکی از بحث‌های مهم اجتهادی بحث علت و حکمت است، در بحث عده می‌رسند، آیا حکمت عده این است که باید چون ولد ممکن است داشته باشند، ولی مرحوم اصفهانی در حاشیه کفایه امده بحث را برده روی حیث تقییدی و تعلیلی، اصلاً موضوعی نمی‌ماند در بحث علت و حکمت. در این اصول امروز راجع به شاخصه‌های حیثیت تقییدیه چیست؟ حیثیت تقییدیه جزء موضوع قرار بگیرد، حیثیت تقییدیه خارج از موضوع است؟ چه شاخصه‌های دیگری دارد منقح نیست باید چکار شود؟ باز رضوان خدا بر مرحوم اصفهانی، واقعاً من معتقدم کسی که حاشیه‌ی کفایه را ندیده نمی‌تواند کفایه را بفهمد! مرحوم اصفهانی باز در حاشیه کایه یک بحث مفصلی در فرق میان ملاکات احکام شرعی با ملاکات احکام عقلی دارد آیا ملاکات اینها یکی است؟ فرق دارد؟ آنجا ایشان اثبات می‌کند که ملاک در احکام شرعی توسعه دارد نسبت به احکام عقلیه، یک چیزی که شرع ملاک می‌داند ممکن است عقل اصلاً نفهمد و درک نکند و ملاک نداند.
بحث ملاکات به نظر من باید یک باب جدیدی در علم اصول باز شود برای فضلا و طلبه‌ها بحث ملاکات بحث علل و حکمت، بحث حیثیت تقییدیه و تحلیلیه مطرح شود، شما به بحث استصحاب می‌رسید می‌گوئید استصحاب در احکام عقلی جریان ندارد آنجا می‌آئید روی احکام شرعیه مبتنی بر احکام عقلیه، بحث در می‌گیرد استصحاب جریان دارد یا نه. نگوئیم اصول تبرع پیدا کرده، گاهی اوقات می‌گویم مقصود بزرگان ما مثل مرحوم آیت الله العظمی بروجردی که البت من عین عبارت ایشان را هیچ جا ندیدم فقط نقل هست؛ اگر ایشان فرموده باشد اصول تبرع پیدا کرده مقصودشان این است که ما از ذی المقدمه خیلی غافل نشویم، اساس فقه است، فقه را بیشتر بها بدهیم، مقصود این است و الا این اصول تبرعی در آن نیست ما نمی‌توانیم برگردیم به زمان شیخ طوسی، شیخ مفید و حتی الذریعه سید مرتضی برای حل مشکلات زمان ما کافی نیست ولو الذریعه در دو جلد مفصل هم هست، قوالی مرحوم میرزای قمی، فصول صاحب فصول اینها هم کافی نیست، همین اصولی که امروز بزرگانی مثل نائینی و اصفهانی و عراقی، این سه رکن اصولی که واقعاً نظیر ندارند کم‌نظیر هستند اینها باید کار بشود، شما ببینید خود مرحوم محقق نائینی در بحث تعارض و تزاحم چقدر زحمت کشیده! اگر کسی تسلط بر او نداشته باشد نمی‌تواند فقیه باشد به هیچ وجه نمی‌تواند فقیه باشد، ضابطه‌ی میان تعارض و تزاحم است، در مرجحات باب تزاحم چقدر بحث‌های عمیق و دقیق، خود بحث تعارض و تزاحم، یا تعادل و تراجیح اگر واقعاً دقیق بخواهد بحث بشود چهار پنج سال وقت لازم دارد، بعضی از افراد می‌گویند ما طلبه را پنج ساله مجتهد می‌کنیم! مگر آدم می‌خواهد چشمش را ببندد و حرف بزند، چشم‌تان را باز کنید، این اصول با عظمت و این فقه با عظمت و این اجتهاد به این مهمی مگر با چهار پنج سال حاصل می‌شود؟
حفظ حوزه به حفظ اجتهاد حوزه است، ما اگر امروز گفتیم اینها را همه را قیچی و خلاصه کنیم اصول قوی را برداریم یک کتاب اصولی ضعیف به جایش بگذاریم، طلبه چه زمانی می‌تواند مجتهد بشود و از پس مسائل مستحدثه‌ی جدید که واقعاً نمی‌گویند هزاران، ده‌ها هزار مسئلهی جدید امروز وجود دارد که باید در آن اجتهاد شود، شما یک استفتاءات پزشکی مراجع را پیدا کنید چندین هزار سؤال جدید مطرح شده اینها را آدم با چه چیزی جواب بدهد؟ اینها را ب همان فقه و اصول زمان شیخ طوسی و شیخ مفید، حتی علامه و … نمی‌توانیم جواب بدهیم، اینها را با همین خودمان می‌توانیم پاسخ بدهیم.
من عرضم را در این خلاصه می‌کنم که بها بدهیم به اجتهاد سنتی، حل مسائل جدید با تسلط بر اجتهاد سنتی فقط میسر است امروز نظام جمهوری اسلامی ما مواجه با مسائل بسیار زیادی است، حل این مسائل به عهده حوزه‌هاست، فقه حکومتی که رهبری معظم انقلاب مطرح کردند و متأسفانه یکی از چیزهایی که باید به آن تأسف خورد، وقتی ایشان این را مطرح کردند در حوزه قم یک عده آمدند درس ولایت فقیه مطرح کردند، فقه حکومتی یک بحث بسیار جدید، عمیق، باید از اول فقه تا آخر فقه نگاه جدیدی به آن بشود.حوزه‌ها باید اینها را واقعاً اگر امروز ابعاد اجتهاد سنتی تدوین نشود یعنی ما سرمایه‌ای که داریم ندانیم چی هست، و بلکه در مقام تخریبش هم برآئیم، و بدون هیچ تردیدی عرض کنم فکر نکنید دشمن فقط برای اقتصاد ما برنامه ریخته، فکر نکنید برای سیاست و حکومت ما برنامه ریخته، من شکی ندارم یکی از برنامه‌های اصلی دشمن تهی کردن حوزه از محتوای اصلی خودش هست، جدا کردن حوزه از فقاهت است، جدا کردن حوزه از اجتهاد اصیل و سنتی است، از راه‌های مختلف وارد می‌شوند ممکن است من طلبه هم نفهمم وقتی یک حرفی می‌زنم بر همان مسیری که آنها دنبالش هستم من هم دنبال می‌کنم، فریاد می زنم، باید حفظ کنیم سرمایه‌هایمان را، درسها باید خیلی عمیق مطرح شود، سنت حوزه عمیق بودن است، تحولی که مراجع ما، رهبری ما دنبالش هستیم بدون اینکه ما عمیق کار کنیم به هیچ وجهی میسر نمی‌شود.
من عذرخواهی می‌کنم که عرایض من طول کشید، امیدوارم ان شاء الله این جلسات موجب این بشود که ما آینده‌ی خیلی روشن و قوی‌تری را برای حوزه داشته باشیم و حوزه‌ی ما شاهد مجتهدان کارآمد برای جامعه بشری و برای نظام و انقلاب باشند ان شاء الله.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته